معرفی کتاب "منظومه ظهر دهم"

تبلیغات

نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    این وبلاگ جهت معرفی کتابخانه عمومی کوثر زیباشهر ایجاد گردیده است. شما دوستان گرامی میتوانید اخبارکتابخانه، تازه های کتاب،معرفی کتاب، مسابقات کتابخوانی ،مسابقات فرهنگی،برنامه های بخش کودک،اخبار نهاد کتابخانه های عمومی و دیگر مطالب مفید و خواندنی را در این وبلاگ بخوانید. ساعات کاری کتابخانه: ;کتابخانه همه روزه ساعت 13 الی 19 و پنج شنبه ها از ساعت 8 الی 13:30 باز می باشد. آدرس : اصفهان -زیباشهر- بلوار امام- خ خیام -کتابخانه عمومی کوثر پست الکترونیک: darshori1508@gmail.com شماره تماس: 03152545700

امکانات جانبی

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 197
    کل نظرات کل نظرات : 0
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 3

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 12
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 0
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 1
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
    آي پي امروز آي پي امروز : 4
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 0
    بازدید هفته بازدید هفته : 356
    بازدید ماه بازدید ماه : 975
    بازدید سال بازدید سال : 1418
    بازدید کلی بازدید کلی : 87684

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.15.193.45
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

معرفی کتاب "منظومه ظهر دهم"

ظهر روز دهم نسخه PDF چاپ ارسال به دوست

Image

نام كتاب:منظومه ظهر روز دهم

سروده: قيصر امين پور

ناشر: انتشارات سروش

كتاب«منظومه ظهر روز دهم» را مرحوم قيصر امين پور سروده است. اين اثر درباره يكي از كودكان عاشورا است. گفته مي‌شود در كربلا حدود نه يا ده كودك شهيد شدند. نام اين كودكان به درستي معلوم نيست. گفته‌اند كه گويا نام يكي از آن ها«عمرو» پسر «مسلم بن عوسجه» يا «حرث بن جناده» بوده است. آن چه اين ماجرا را زيباتر و شگفت انگيزتر مي‌نمايد اين است كه گويي خود نيز گم نامي را دوست تر داشته است. زيرا بر خلاف معمول عرب كه مبارزان در هنگام ورود به ميدان خود را با اصل و نسب، ايل و تبار در رجزهايشان معرفي مي‌كنند او به جاي اين كه به نام و نشان، قوم و قبيله‌اش بنازد با افتخار فرياد مي‌زند:

«اميري حسينٌ و نعم الامير، يعني؛ من آنم كه امير و مولايم حسين (ع) است و چه نيك مولايي است او»

او خود را ذرّه‌اي مي‌داند كه مي‌خواهد در خورشيد عاشورا محو شود.

بخش‌هايي از اين كتاب را مي‌خوانيم:

شور محشر بود

نوبت يك يار ديگر بود

باز ميدان از خودش پرسيد؛

«نوبت جولان اسب كيست؟!.».

دشت، ساكت بود

از ميان آسمان خيمه‌هاي دوست

ناگهان رعد گران برخاست

اين صداي اوست!.

اين صداي آشناي اوست

اين صدا از ماست!.

اين صداي زاده زهراست.

«هست آيا ياوري ما را؟!.».

كودكي از خيمه بيرون جست

كودكي شورِ خدا در سر

با صدايي گرم و روشن

گفت:

«اينك من،

ياوري ديگر»

...

آسمان، مات و زمين، حيران

چشم‌ها از يك دگر پرسان

«كودك و ميدان؟!.».

كار كودك خنده و بازي ست!.

در دل اين كودك امّا شوق جانبازي است!.

پيچ پچي در آسمان پيچيد:

كيست آن مادر، كه فرزندي چنين دارد؟!.

و صداي آشنا پرسيد:

«آي كودك، مادرت آيا خبر دارد؟!».

كودك ما گرم پاسخ داد:

مادرم با دست هاي خود

بر كمر، شمشير پيكار مرا بسته است!».

كودكي تنها به سوي دشمنان مي‌راند

مي خروشيد و رَجَز مي‌خواند

دسته شمشير را در دست مي‌چرخاند

در دل گرد و غبار

در دل گرد و غبار دشت مي‌چرخيد

...

كودك ما، با دل صد مرد

تيغ را ناگه فرود آورد!.

و سواران را ز روي زين

بر زمين انداخت

لرزه در قلب‌هاي آهنين انداخت...

 

من نمي‌دانم چه شد ديگر

بس كه ميدان خاك بر سر زد

بعد از آن چيزي نمي‌ديدم

در ميان گرد و خاك دشت

مرغي از ميدان به سوي آسمان پر زد

پرده‌ي هفت آسمان افتاد

دشت، پر خون شد

عرش، گلگون شد




تاریخ ارسال پست: دو شنبه 5 آبان 1393 ساعت:
می پسندم نمی پسندم

مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: